انجمن علمی ، فرهنگی ، اخبار و اطلاعات نخبگان

اخبار و اطلاعات علمی ، فرهنگی ، ورزشی و موضوعات جالب و پر بازدید

انجمن علمی ، فرهنگی ، اخبار و اطلاعات نخبگان

اخبار و اطلاعات علمی ، فرهنگی ، ورزشی و موضوعات جالب و پر بازدید

انجمن علمی ، فرهنگی ، اخبار و اطلاعات نخبگان

عرض احترام خدمت همه نازنینان
از اینکه در خدمتتون هستم بسیار خوشحالم و بیتای مانای مهرآفرین رو شاکر .
عزیزان ، در این سایت نهایت سعی و تلاش بر این شده ، مطالبی که میتونه براتون جالب ، مفید و آپ دیت باشه رو ، خارج از هرگونه ساسی بازی و سیاسی کاری ، واضح و با صداقت ببینید و درک کنید!!! همچنین از نظریات و اخبار جالب پیرامون جامعه و افرادی دوست داشتنی و جالب ، چون فرماندهه پلس سپید موی و خندان ، دوست عزیزم جناب تیمسار طلایی , دکتر استاد اسطوره پروفسور محمد رضا تاجیک ، استاد دکتر ابراهیم متقی ، مهندس علی عابدزاده ریاست هواپیمایی کشوری ، مهندس یوفولوژ و محقق اسرار ناشناخته محمد فرخ ، سیاستمدار جوان ، فوق لیسانس و دکتری سراسری امیر همایون فرخ ، خلبان سپید موی و خوش اخلاقمون جناب استاد خلبان تیمسار قارصی ، خلبان اسطوره و دوست نازنینم محمد تحویلیان ، استاد سرکار خانم دکتر شهره انصاری رییس پژوهشکده ادبیات ، سرکار خانم استاد دکتر فاطمه فراهانی مدیر گروه فرهنگی دکتری دانشگاه علوم تحقیقات ، استاد دکتر سید رضا صالحی امیری وزیر سابق فرهنگ و ارشاد ، استاد دکتر محمدعلی نجفی ، وزیر و مشاور سابق رئیس جمهور ، ا دکتر محمدرضا مهرابی ریاست بخش آبزیان شیلات ایران و ، و ، و دوست عزیزم ، عقاب افسانه ای آسیا ، احمد رضا عابدزاده و ..... مطالب جالبی خواهم گذاشت که از اونها هم بهرمند خواهید شد . ۲ تن از دانشجویان و اساتید جوان آینده در امر نگارش مطالب ، در کمال افتخار در خدمت شما سرورام خواهند بود که در اینجا از محبت و الطافشون ، صمیمانه قدردانی میکنم .
بااحترام فراوان و سپاس از اینکه وبسایت حقیر رو دنبال میفرمایید .
با احترام
دکتر امیرآرش فرخ
تماس با من : 09128108355

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۵ مطلب با موضوع «مقالات دانشگاهی» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

بر خود لازم دیدم نکاتی را پیرامون پرواز یاسوج بازگو کنم که رییس آموزش هواپیمایی آسمان  ،از گفتن این جملات ، تنها و تنها بخاطر علم والا و مردم دوستی بیش از اندازه شان ، سر باز زدند . روی اول کلامم با آقای مدیری هنرمند کشورمان است که در برنامه دورهمی باعث خنده و شعف در مردم میشوند ! اما جناب مدیری ، به کجا چنین شتابان و با چه قیمتی ! فرزندان خاکمان بال گشودند ، بعد شما اظهارات مقامی رسمی و  مسئول که خود جزو شماره یک ترین  خلبانان  ای تی ار هستند رو با موهای سپید و علمی بی مانند ، در مورد درخواست برای فروش ای تی آرهایمان ، به سخره میگیرید ؟ خلبانی که چندی پیش از وی قهرمانی ساختیم در رساندن دست نوزاد به شیراز از اهواز  کودکی 7 ماهه که در سانحه تصادف  ، دستش کنده شده بود ! 

جناب مدیری ، اگر ذره ای میهن دوستی در تو بود به پرپر شدن عزیزانت نمیخندیدی و مردی بادانش و افتاده چون عشایری ها را ، زیر سوال نمیبردی .

شدیدا بر نادانسته های حضرتعالی در هر مکان و منصبی ، پیرامون علم پرواز و شناخت هواپیما تاکید دارم و بعنوان جزوی کوچک از خانواده عزا دار آسمان ، اینگونه « پوپولیسم » در خبر رسانی و ایجاد « جنبشهای دیالکتیک » بین خواننده های دانای مطالب بظاهر اخبار گونه شما را تنها ناشی از « خود کم بینی و حتی خود نابینایی » میدانم . هم اکنون که این متن را برایتان قلم میزنم ، سوالاتی سخت ذهنم را مشغول ساخته که احتمالا به ذهن شما راه پیدا نخواهد کرد :

۱- آسمان ، حتی در اسم هم احترام خاص خود را داشته ، همواره به عنوان امداد رسان در تمامی زمینه ها ، پرواز به نقاط محروم و ... رتبه اول را مابین ایرلاینهای داخلی دارد و این وظیفه ایست آسمانی بر دوش ما کروی پروازی آسمان همیشه آسمانمان .

۲- دانش شما بسیار  « سخره وش »و بیشتر شبیه به افراد شاغل در بازار ، به فکر جیب ، مطرح کردن نامهای نداشته و صداهای « در سینه خفه شده » است ! حضرتعالی پیرامون ساده ترین ساختار های پرواز هیچ است .

۳- شما که ادعای کمالات میفرمایید  آیا از قدرت پروازی و سابقه پروازهای کاکپیت کرو و کابین کرو آسمان اطلاع دارید !؟ غولهای هواپیمای ای تی آر در ایران چون فراهانی ها ، باقریها ، عشایری ها ، پاکروانها ،  رجایی ها ، آزاد ها ، قارصی ها و مرحوم فولاد هارو میشناسید!؟ آیا در پرواز یاسوج از داخل کاکپیت ، طرح تقرب وحشتناک یاسوج را جراتی در نگاه کردن ( البته در صورت فهم طرح تقرب ) داشتید که اینگونه بی پروا دم از ایران ایر و ماهان میزنید ؟!

اگر پروازهای بجنورد و ایلام و سهند و.... رو به ماهان و ایران ایر میدادند که الان اثری از ماهان و ایران ایر نبود !!؟شما از سوابق درخشان خلبان عشایری چه میدانید که جملات ایشان مبنی بر درخواستهای کشور های دیگر برای خریداری هواپیماهای ای تی آر  ایرلان  آسمان رو به سخره میگیرید !؟ بنده بعنوان یک نیمچه خلبان ، یک معلم مهماندار که سالها با استادی سپید موی چون جناب عشایری ، الگوی اخلاق ، مردانگی و صبر و دلسوزی در آسمان ‌پرواز کرده و از ایشان جز خلوص نیت و دلسوزی ندیده عرض میکنم ! به عنوان نفر دوم رشته مدیریت با معدلی بالغ بر ۱۹/۸۰ در مقطع فوق لیسانس و دکترای علم مدیریت عرض میکنم !  به چه جراتی؟

شخصا تمام مدارک تحصیلی و معلمی در آسمان را بهمراه مصاحبه ای مفصل پیرامون استاد خلبانی گندم رنگ موی ، بنام عشایری های آسمان .... و طلایی هایی ها یی  احقاق حق نما  به زودی منتشر خواهم نمود تا مردم فهیم ایران ، به هر اراجیفی نخندند !

۳- ایران ایر در سانحه ارومیه چه کرد !؟ ضد یخ را روشن کرد اما خلبان ناخلبان آن « نمیدانست ! »چون شما ! نمیدانست روشن کردن آنتی آیس ، درصدی حدود19 در صد از قدرت موتور را میطلبد ! سرعت کم شد ! شفت موتور یخ زد ! تازه خلبان محترم پاور دادند که موجب خرد شدن شفت موتور شد و ۱۶۰ نفر فوت کردند !

۴- از ماهان هم نگویید که منهای پدر یکی از همکاران عزیزمان که ایشان هم از آسمان به ماهان مشرف شدند ، ما آرزو میکنیم در لندینگهایشان ، « جاده مخصوص کرج » را با باند اشتباه نگیرند !!!!!!!

۵- در آخر 

ایران ایر « ای تی آر » آورد ، لقب « شاپرک » گرفت در حالیکه  آسمان استاد خلبانان ای تی آری داشت که تهران تا رامسر را در مدت ۱۸ دقیقه بدون اتوپایلوت و با دید « ویژوآل » هواپیمارا ابتدای باند به حالت « کیس تاچ » مینشاندند ! اما استاد خلبانهای فرانسوی ایران ایر ، شاپرکهایتان را ۱/۲۰ دقیقه روی رامسر میچرخاندند و باز میگشتند به تهران !!!!!

ضمنا ای تی آر های آسمان ، ۲ نفر کابین کرو داشتند نه چون ایران ایر ۳/۴ تا !

خلبان بویینگتان بی چرخ نوز نشست ، دنیا را تکان دادین . تحویلیان ما بدون چرخ عقب سمت چپ با شجاعت و توکل در زاهدان نشست و کرو آسمان زیر زمان استاندارد هواپیما را تخلیه کرد . بر او و کروی سه نفره اش چه کردید !؟ ما از آنها قهرمانان ملی ساختیم اما شما به خودتان هم رحم نمیکنید .

بنده بعنوان انسانی بیسواد از حضرتعالی استدعا دارم در بکار بردن فعل « can » روی اسم سایت و کانالتون دقت بیشتری فرمایید و به معنای آن « بلعکس » ننگرید . ضمنا با « لمپنیسم گرایی » ، سعی در بی ارج کردن پرواز های آسمان و به رخ کشیدن ایرلاینهایی چون .... خود را مطرح نفرمایید ! مکتب لمپنیسم سالهاست توسط میشل فوکوی فرانسوی ، به سخره گرفته میشود ! حتم دارم لفظ « لمپن » برایتان خاطرات زیادی را تداعی میکند دوست من !

با احترام امیر آرش فرخ . کابین کروی بی سواد آسمان ....ن

استدعا دارم منتطر مصاحبه ای خواندنی با استاد کاپیتات  عشایری  باشید

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۵۷
امیرآرش فرخ

بنام مانا

اصل مطلب در ستون مقالات میباشد

۰ نظر ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۱۰
امیرآرش فرخ

بنام شبنم آفرین


رکورد تاریخی بوئینگ ۷۲۷ (+ویدیو)

این هواپیما گنجایش ۱۰۵ نفر را دارا بود اما در این پرواز هیجان انگیز و خطرناک، ۳۶۰ نفر را حمل کرد این رکورد تاریخی حمل مسافر در تاریخ ۲۹ مارس ۱۹۷۵ اتفاق افتاد هواپیمای بوئینگ ۷۲۷ شرکت هوایی world airways در ویتنام جنوبی به سایگون پایتخت کامبوج مشغول مسافر گیری در ترمینال فرودگاه بود

۰ نظر ۰۹ خرداد ۹۵ ، ۰۵:۲۰
امیرآرش فرخ

بنام خالق شبنم

" انتقاد سازنده  یا  انتقاد بر باد دهنده "

نویسنده : امیرآرش فرخ - کارشناس ارشد مدیریت


خب ، بلاخره جلسه پایان نامه دفاع از مقطع   کارشناسی ارشدم  بود و با استرسی ملال آور ، باید به عنوان دانشجوی رتبه نخست دانشکده ، با معدلی بالغ بر 19 ، از پایان نامه ام  دفاع میکردم !

در حضور جمعی  چون یگانه مادر، اقوام مهربانم ، گوهر

دردانه جمع ، مردی که گرد نقره ای دانشش علاوه بر موهای

سر، به ابروانش نیز امان نداده بود ، پدر عظیم الشانم و

خانواده محترم همسرم گرانتقدرم که قدم رنجه نموده تا دردفاع

و دریافت مدرک کارشناسی ارشدم ، حضور داشته ، شاهد

موفقیت واحراز رتبه اول و عنوان نخبگی ، من باشند .

اما در این سو ، درمغزمن سکوتی فریاد وش ، روحیه ام برای

مبارزه با استاد داور سرکار خانم دکتر انصاری که خود

فرشتهای بودند و بر من نازل ،ضمن به دوش کشیدن سمت

رییس پژوهشگاه ادبیات فارسی باید مبارزه میکردم و در آنسو با همیاری استاد مشاور خوبم و مهربانم که دنیایی دیگر از

حجاب در من متبلور کرد ، سرکار خانم دکتر فراهانی مدیر گروه

مدیریت برنامه ریزی

و نهایتا و دفاع همه جانبه مرد بلند پایه اصلاحات ،

 مشاورو معاون اولجناب دکتر خاتمی و مشاور کنونی دکتر

روحانی و عارف ، که خیلی ها آرزوی دیدن ایشان و

افتادگیشان را دارند ،

 استاد راهنمای عزیزم جناب دکتر  محمد رضا  تاجیک ، در

حالی که که 3 مدرک فوق لیسانس و دکتری از دانشگاه  " اسکس "   انگلستان را با خود حمل میکرد ،  و مشاور آقای

مهندس موسوی درمسابقه انتخاباتی  88 بودند ، به لحاظ

عصبی  بهم ریخته ترسی بغض وش ، بر من چیره شد !

 با تعاریف محبت آمیز استاد تاجیک  از بنده که خود انتظار آنرا

نداشتم و در همین مقاله از حرکت ایشان قدر دانی میکنم  ،

شروع  جلسه دفاعیه من اعلام  شد !

تونل زمان !

انگار به دنیای  دوست خوبم و پانزده ساله ام  احمدرضا عابد

زاده  در فشار ملبورن استرالیا سفر کردم و در میان سوژه های توضیحات ، خود را عابدزاده ای یافتم   در 10 دقیقه پایانی

بازی ایران و استرالیا با آماج حملات ! اثرات بار انتقاد منفی

 جویدن آدامس  برخود را ، در رگهای خونی مغزش تحمل

میکرد و همچنان میخندید!  یکتنه ، تیوری توانستن را که آرزوی هر استرالیایی بود ، جهت حضور در جام جهانی ، با

شجاعت برایشان به فعل تنوانستن تبدیل می نمود اما ازشجاعت

من خبری نبود ! این تنها راه موفقیت و رسیدن به اعتماد به نفسم بود !  اعتماد به نفسی که تصادف کرده بود از در کما

رفتنش مدتها میگذشت!

اعتماد به نفسی که بود برگرفته ازضربه فنی کردن فوق

لیسانس و دکتری بود و نبود !

شجاعتی که مثال زدنی بود و کنون اثری نبود !

به درخواست جناب دکتر استاد اسطوره ، تاجیک ،  قسمت

کوتاهی از مطلبم را همراه با نتیجه گیری کلی بیان نمودم که

آنهم نقد شد اما نمره اعلام شده در قیامی که به احترام دانش

من بود ، جوابی مستحکم به تلاش 6 ماهه مرد دانش و من بود !

که زمان اعلام نمره فرا رسید !

در موجی نسیم وار از قیام حاضرین ، نمره ارایه شده

از سوی جناب دکتر تاجیک اعلام شد !

20 و معدل کل ۱۹/۱۱ کارشناسی ارشد اعلام شد !

این عامل  نفر اول شدن من در دانشگاه و اخذ عنوان   "نخبه میشد  "  !

و  من فارغ البال و فارق الحال ،  خدای بیکران را سپاس

گفتم با چشمانی جاری از رودی به مثابه رود های شمالی کشور

، در آغوش اسطوره هایم ، گوهر وجودم پدر و اسطوره ام

دکتر تاجیک جای گرفته ، بغض موفقیت چالش بر انگیزم را شکاندم .....

کیک زیبای مهسا همسرم در آن میان خود نمایی میکرد که

الحق هنر مندانه بود و دستش را بابت این " کلک " خیال انگیزمیبوسم .

از بحث اصلی خارج نشویم !

با بدست آوردن چنین غیر ممکنی  را ممکن ساختن ، دوست

داشتم از حسم برای همه بگویم

اما نه گوشی برای شنیدن ،

نه چشمی برای دیدن !

ونه دیدنی برای متوقع شدن !

  مهر خفقان بر دهانم "  سکوت فریاد وشی  "را القا مینمود و

این مهم ، آغازگر یک سری تغییرات بود . تغییراتی که

کاتالایزور حس مبارزه و اعتراضات دیالکتیکی بود ! از نوع

خودم ! با خودم !و دیگرانی که به نا حق انتقاد میکردند !

حس دیده نشدن و نبودن برای دیده شدن و بودن !

چه راه پر مشغله ای را همراه با پرواز ، سعی در مدیریت

خانواده و جبران خیلی از کمی و کسریها  اما گوشی برای

شنیدن و چشمی برای دیدن  نبود  !  

فقط انتقاد از جویدن آدامس بود !

انتقاد از  حرف زدن و لباس پوشیدن !

کسی حماسه ای که خلق کردم را نمیدید ، اما جویدن آدامس و

سایر رفتارهایم حتی حضور ، بیان نظرات و عکسهای بزرگان

در صفحات اجتماعی را  کوچک را میدیدند و تاب دیدن حضور

چنین بزرگانی را در صفحات و منزل من و ضیافتهای شام و

ناهاردر کنارشان را نداشتند ! اما در صفحات اجتماعی خود ،

همه با شهین بقال عکس داشتند و به آن میبالیدند !

در چند مورد هم داشتیم سطح درسی  رتبه و کلا همه چیز افراد

تغییر کرده در محور سینوسی ، به بالا حرکت میکرد !!!!!!

مثلا طرف تا سر دهقان فداکار درس خوانده بود واکنون در این

موفقیت ، تبدیل به انیشتن شده بود اما فرمول دور زدن زمان با

انژی را نمیدانست!

 همه آنچه به وقوع میپذیرفت ، نقد من بود و انتقاد از تکان

خوردن ! من ، من نبودم ! تماما این بود که چرا اینجوری ، چرا اونجوری !!!!!!!!

تنها تاجیکی بود که قدر دانشم را میدانست ! طلایی بود ! فرخ

رو بود و پدرم که با نخبه شدنم ، مایه مباهاتشان بودم !

هر توپی که میگرفتم در ایران ، بلوایی بود و در ملبورن صدای

جیغهایی از نوع فحش هایی از سینه ، اما من باز هم خندیدم و

بی توجه به  انتقادات کار خودم را کردم  و شاگرد اول شدم !

تمام توپهارو با خنده گرفتم !

 آری !من  احمدرضا عابد زاده بودم ! ازاو آموخته بودم هرکی

هرچی میگفت با خنده و جویدن آدامس ، بگذرونم ! اما خبر

نداشتند برای دور ریختن این هجمه انتقادات ، درون آدم سطل

زباله ای نیست و این انتقادات بود که آرام ارام در رگهایم تغییر

حالت میداد و من نمیفهمیدم !

ملبورن استرالیا بود و من یکه و تنها در ۱۵ دقیقه پایانی !

 تماشاگران استرالیایی ، با هر توپی که میگرفتم داد میزدند !

چون همه هدفشان ،این بود که تیوری رفتن به جام جهانی را

تبدیل به فعل کنند !

از این طرف درایران ما همه دست بر دامان خدا ! طوریکه

بانگ جوشن کبیرشان تا آنجا بر من شنیده میشد !

تماشاگران ، انتقادهای همیشگی خود را مبنی بر اینکه عابدزاده

، همیشه آدامس میجود ، یا  فلان فعل را انجام میدهد ، در میان

بانوان طرفدار زیاد دارد ، حرکاتم را نقد و در "همزاد پنداری" 

نقد ، مسخره میکردند چون مرا با درد هایم ، عامل نرسیدن به

فعل مورد علاقه شان میدانستند!

من هم از روی عادت ، همه را در خود میریختم ، اما در کجا !؟

درون شریانهای نازک قلب  و و مغزم ؟


و با آن حال خندیدمو به بچه ها با جویدن آدامس روحیه میدادم

!  اما درون سرم چه غوغایی بود از سر درد مبارزه با این

انتقادها  !  

شما لازم نیست مرا ادب کنی !

از خود راضی نبودن یاد دهی !

من اینگونه ام  !

ملتی بر من مینازد !

بس است این را بکن ، آنرا نکن !

چرا از افتخاراتم سخنی بر زبان نمی آوردید ؟ 

یکتنه تیم را به جام جهانی بردم و با معدل 19/11 فارغ

التحصیل شدم اما مگر

دیدید؟؟

رفتیم جام جهانی اما توده ای از انتقاد در سرم ، در میان

شریانهای نازک مغزیم ! نمیگذاشت همه چیز آرام باشد!

تا ان شبی که ،توده ، رگ را بست و این مردم   "آگاه و همه

چیز دان  "مرا با مصرف همزمان تریاک و مشروب نقد کردند !

اما دوستدارانم که مرا نیک میدانستند احمدرضا عابد زاده حتی

از بوس سیگار هم تنفر داره! برایم نگران بودند که عقاب را

چه میشود ؟!

اینبار ندای جوشن کبیرمردم از پشت بیمارستان کسری جاری

شد و من باید فعل ماندن را صرف میکردم. نمیخواستم بمیرم !

نمیخواستم !

به دنیای دوست و شاگرد خوبم ، آرش آمدم و در جلسه دفاعش

، اعتماد به نفس را  اینبار من از تو آموختم !

به لطف خدا و درایت دکتر بهتر و بهتر شدم اما لعنت لعنت و

باز هم لعنت به این انتقادات که به ظاهر ، همه هم از روی

دلسوزیست و دوستی  !

 منتها دوستیهای خاله خرسه  !

لعنت به این نقادها !

در این دریای پر تلاطم زندگی ، هرکسدر درون خویش نقش و

شخصیتی دارد  که عوض کردن آن زمان لازم دارد و اگر اینکار

سریع و با استرس انجام شود ، عقابی میماند که توانای راه

رفتنش نیست و از من آن ماند !!!

اما در جلسه مصاحبه ای که به مناسبت نفر اول شدنم  برگزار

شد  و بنده نیز دقایقی  بعنوان  نخبه   به پرسشهای طرح شده جواب دادم  

در جواب مصاحبه کننده ای که پرسید :

 بعنوان نفر اول و نخبه دانشگاه این سوال را مطرح مطرح

میکنم " دوست دارید که باشید ؟ "

 با اندکی تامل جواب دکتر تاجیک ، اسطوره افسانه ای ام را

اندکی تغییر دادم و گفتم :

هم همه کس ، هم  هیچ کس !

دوست داشتم مولانا باشم به واسطه اشعارش !

یا دکتر شریعتی باشم به واسطه شجاعت در بیان افکارش  !

آرزو داشتم تاجیک باشم در علم ، دانایی ، سیاست و اخلاق

نیکش !

دوست دارم خلبان فرخ رو باشم به واسطه بی شیله پیلگی و علم پروازش که تمامی ندارد !

دوست دارم تیمسار طلایی باشم به واسطه مهرورزیدن و شجاعتش  !

دوست دارم رحیم نجاتی باشم بواسطه دل بزرگش !

دوست دارم پدرم باشم به واسطه دانش بی حد و حصرش !

دوست دارم خودم باشم و هنر حکومت نشدن را بیاموزم و روی آن کار کنم .

 و

بیش از دوست دارم  روزی را ببینید  که رییس جمهوری

جوان شده ا م !

دوستدارم همه و هیچکس باشم !

هرچه هستم و دارم آنرا بی فخر فروشی تن کنم که کودکی بی

بضاعت ، در خیابان  افسوس مرا نخورد ! دوست دارم از همه

، افعال زیبایشان را در مغزم کلکسیون ساخته و استفاده کنم .

دوست دارم همه چیز باشم و هیچ نباشم !

بقول بزرگی :

شاید زندگی آن جشنی نباشد که انتظارش را داشتی  اما، حالا

که دعوتی و آمدی، تا میتوانی زیبا برقفص !

۲ نظر ۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۵۷
امیرآرش فرخ

 

                             

رحیم نجاتی و امیرآرش فرخ تقدیم میکنند :

 

برداشت های گوناگونی از اسلام  وجود دارد به‏ گونه‏ای که گاهی دو برداشت چنان با یکدیگر اختلاف دارند که به نظر می‏رسد صحت هر دو برداشت محال باشد، چرا که صحت هر دو به اجتماع یا ارتفاع نقیضین می‏انجامد. از آنجا که اسلام حقیقی یکی است، طبیعتا برداشت های دیگر از آن، خارج از اسلام حقیقی و مغایر با آن خواهد بود. با توجه به این مهم، امام خمینی(س) همانند همه سال های زندگی خود در آخرین سال های عمر خویش به طور جدی بر جدایی اسلام حقیقی از اسلام های انحرافی و تحریف ‏شده اصرار و تأکید داشتند و اسلام حقیقی را «اسلام ناب محمدی» و اسلام های انحرافی را «اسلام آمریکایی» نامیدند و به دنبال آن، تعیین چارچوب ها و مرزهای اسلامِ ناب محمدی را از وظایف حوزه و دانشگاه دانستند.

 

در همین زمینه بی‏تردید امام خمینی بزرگترین احیاگر دین اسلام پس از ائمه معصومین علیهم‏السلام در طی تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام بوده است. از این رو احیاگری امام خمینی تنها به ابعاد معرفتی و نظری دین خلاصه نمی‏شود؛ او هم در ابعاد معرفتی و هم در ابعاد عملی به احیای دین اسلام پرداخت. در واقع امام خمینی نه تنها در ابعاد معرفتی تک ‏بعدی نبود بلکه در ابعاد عملی نیز جامع ابعاد بود. از این رو او تنها فقیهی برجسته نبود که فقط ابعاد فقهی اسلام را حیات بخشد؛ همچنانکه او تنها متکلم، فیلسوف، عارف، عابد و حاکم صرف نیز نبود که تنها ابعاد اعتقادی، هستی‏شناسی، اخلاقی، عملی و... دین را احیا کند.

 

حضرت امام خمینی (س) به تعبیر بسیاری از اندیشمندان هم فقیه بسیار برجسته و هم متکلم بسیار زبردست و هم فیلسوف بسیار بزرگ و هم مفسر و قرآن شناس کم‏نظیر و هم سنت‏شناس و محدث بس عجیب و هم سیاست‏شناسی هوشمند بود و با تاریخ کم و بیش آشنایی داشت و هم مردم‏شناس و جامعه‏شناس زبردست و هم مرد روحانی و عارف بی‏نظیری بود.

 

در همین راستا به تعبیر برخی بزرگان شاید هزار سال بگذرد و همچون امام خمینی به وجود نیاید[1] و به قول فرزند برومند ایشان مرحوم سید احمد خمینی، او روح خدا بود در کالبد زمانه و روح خدا جاودانه است.[2]

 

اما ایشان تنها در احیاگری دین یگانه اعصار نبود، بلکه در اصلاحگری دینی نیز نقش استثنایی و بی‏نظیری داشته است. به همین دلیل او در کنار معرفی ابعاد مختلف اسلام، اهمیت توجه به کج‏ فکری ها و جمود و قشری گری ها و معرفی ناقص اسلام و التقاط ها و انحراف ها را گوشزد می‏کند و در کنار مبارزه با طاغوت و استبداد و استعمار و استکبار جهانی، مبارزه با خرافه و تحجرگرایی و مقدس‏ مآبی و التقاط و انحراف را نیز وجهه همت خویش قرار می‏دهد و در مکتوبات و سخنان و پیام های خویش پیوسته مخاطبانش را متوجه این مسأله می‏سازد.

 

از همین رو است که ایشان در دو سال آخر عمر شریف خویش در معرفی اسلام حقیقی، اصطلاح «اسلام ناب محمدی(ص)» و در معرفی اسلام متحجرین و مقدس ‏مآبان و التقاطی ها، اصطلاح «اسلام آمریکایی» را به کار می برند و در بعضی پیام ها و سخنرانی ها بارها به مناسبت های مختلف در معرفی این دو اسلام اصرار و پافشاری می‏کنند و بازشناسی اسلام ناب محمدی و جدا کردن آن را از اسلام آمریکایی را از واجبات سیاسی بسیار مهم ‏دانسته و بر آن تأکید می ‏ورزند. در 14 شهریور ماه 1367 امام خمینی (س) در پیامی به مناسبت اربعین شهادت علامه عارف حسین حسینی، رهبر شیعیان پاکستان می‏گویند:

 

«...بزرگترین فرق روحانیت و علمای متعهد اسلام با روحانی‏نماها در همین است که علمای مبارز اسلام همیشه هدف تیرهای زهرآگین جهانخواران بوده‏اند و اولین تیرهای حادثه قلب آنان را نشانه رفته است؛ ولی روحانی نماها در کنف حمایت زرپرستان دنیاطلب، مروّج باطل یا ثناگوی ظلمه و مؤید آنان بوده‏اند. تا به حال یک آخوند درباری یا یک روحانی وهابی را ندیده‏ایم که در برابر ظلم و شرک و کفر، خصوصاً در مقابل شوروی متجاوز و امریکای جهانخوار ایستاده باشد. همان‏گونه که یک روحانی وارستۀ عاشق خدمت به خدا و خلق خدا را ندیده‏ایم که برای یاری پابرهنگان زمین لحظه‏ای آرام و قرار داشته باشد و تا سر منزل جانان علیه کفر و شرک مبارزه نکرده باشد. و عارف حسینی اینگونه بود. و ملتهای اسلامی حتماً دلیل این واقعه را دریافته‏اند که چرا در ایران «مطهری»ها و «بهشتی»ها و شهدای محراب و سایر روحانیون عزیز، و در عراق «صدر»ها و «حکیم»ها و در لبنان «راغب‏حرب»ها و «کُرّیم»ها، و در پاکستان «عارف‏حسینی»ها، و در تمامی کشورها روحانیون درد آشنای اسلام ناب محمدی ـ صلی اللّه‏ علیه و آله ـ هدف توطئه و ترور می‏شوند.

 

ملت شریف و مسلمان پاکستان، که بحق ملتی انقلابی و وفادار به ارزشهای اسلامی بوده‏اند و با ما رابطۀ دیرینۀ گرم انقلابی، عقیدتی و فرهنگی دارند، باید تفکر این شخصیت شهید را زنده نگه دارند، و نگذارند شیطان‏زادگان جلوی رشد اسلام ناب محمدی ـ صلی اللّه‏ علیه و آله و سلم ـ را بگیرند. امروز استکبار شرق و غرب چون از رویارویی مستقیم با جهان اسلام عاجز مانده است، راه ترور و از میان بردن شخصیتهای دینی و سیاسی را از یک طرف و نفوذ و گسترش فرهنگ اسلام امریکایی را ازطرف دیگر به آزمایش گذاشته‏اند. ای کاش همۀ تجاوزات جهانخواران همانند تجاوز شوروی به کشور مسلمان و قهرمان‏پرور افغانستان علنی و رودررو بود تا مسلمانان ابهت و اقتدار دروغین غاصبین را در هم می‏شکستند؛ ولی راه مبارزه با اسلام امریکایی از پیچیدگی خاصی برخوردار است که تمامی زوایای آن باید برای مسلمانان پابرهنه روشن گردد؛ که متأسفانه هنوز برای بسیاری از ملتهای اسلامی مرز بین «اسلام امریکایی» و «اسلام ناب محمدی» و اسلام پابرهنگان و محرومان، و اسلام مقدس‏نماهای متحجر و سرمایه‏داران خدانشناس و مرفهین بی درد، کاملاً مشخص نشده است. و روشن ساختن این حقیقت که ممکن نیست در یک مکتب و در یک آیین دو فکر متضاد و رودررو وجود داشته باشد از واجبات سیاسی بسیار مهمی است، که اگر این کار توسط حوزه‏های علمیه صورت پذیرفته بود، به احتمال بسیار زیاد سید عزیز ما، عارف حسین، در میان ما بود. وظیفۀ همۀ علماست که با روشن کردن این دو تفکر، اسلام عزیز را از ایادی شرق و غرب نجات دهند.»[3]

 

 

 

معنا و مفهوم اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام آمریکایی

 

منظور از اسلام ناب محمدی (ص) همان اسلام حقیقی و اصیلی است که از صاحب آن، پیامبر اکرم (ص) بی هیچ پیرایه و آرایشی به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) وسپس از آن حضرت به ائمه بعدی (ع) منتقل شده و در قول و عمل و در عقیده و رفتار به آن پایبند بوده و از آن بزرگواران نسل به نسل و دست به دست گشته تا به ما رسیده است.

 

 بدیهی است که اسلام ناب با تمام اجزای آن مورد نظر است و در صورت کاستی یا فزونی بر اجزای آن، تحریف یا ناقص، و خلوص و ناب بودن آن خدشه دار می‏شود؛ چرا که در واقع این کاستی ها یا فزونی ها موجب تحریف و تغییر حقیقت اسلام و اسلام حقیقی می‏شود که عملاً با اسلام ناب فاصله زیادی می‏گیرد.

 

گاه در این اسلام های تحریف شده تنها ظواهری از دیانت باقی می‏ماند که از حقیقت اسلام و دین الهی خبری نیست و لذا به سادگی در خدمت ستمگران و طواغیت در می‏آید و عملاً نه تنها هیچ‏گاه نجاتبخش محرومان و مستضعفان و حامی ستمدیدگان نبوده و نخواهد بود؛ بلکه حتی توجیه‏گر ظلم و ستم طاغوت ها و ستمگران می‏گردد و حامیان آن در پی یافتن وجوه شرعی برای توجیه بیدادگری ها و چپاول و غارت ظالمان و مستکبران و ساکت کردن مظلومین و ستمدیدگان و خاموشی و خفقان توده‏های ستمدیده خواهند بود.

 

حضرت امام خمینی (س) این اسلام تحریف شده متظاهرانه بی‏محتوا را، که عملاً هیچ مخالفتی با منافع مستکبران و مستبدان نداشته و ندارد، اسلام آمریکایی می‏نامد. ایشان در توضیح و تبیین اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام آمریکایی و مرز میان آن دو بارها تأکید می‏ورزید و با جدیت این دو اسلام را توصیف می‏کرد و به تصویر می‏کشید. او در برخی پیام ها و سخنرانی ها اسلام ناب محمدی (ص) را توصیف می‏کند و در برخی دیگر به توضیح اسلام آمریکایی می‏پردازید و در برخی هر دو اسلام را توصیف می‏کند و سعی دارد از هر کدام تعریفی روشن بیان کند و در واقع به طور عینی، هرکدام را به تصویر کشد.

 

در همین زمینه حضرت امام در 14/9/1367 در پیامی به مسئولان برگزاری سمینار جهاد سازندگی
می فرمایند: «فرزندان عزیز جهادی‏ام به تنها چیزی که باید فکر کنید به استواری پایه‏های اسلام ناب محمدی ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله و سلم ـ است. اسلامی که غرب، و در رأس آن امریکای جهانخوار، و شرق و در رأس آن شوروی جنایتکار را به خاک مذلت خواهد نشاند. اسلامی که پرچمداران آن پابرهنگان و مظلومین و فقرای جهانند و دشمنان آن ملحدان و کافران و سرمایه‏داران و پول‏پرستانند. اسلامی که طرفداران واقعی آن همیشه از مال و قدرت بی‏بهره بوده‏اند؛ و دشمنان حقیقی آن زراندوزان حیله‏گر و قدرت‏مداران بازیگر و مقدس نمایان بی‏هنرند.» (صحیفه امام، ج21، ص204)

 

و یا در پیامی دیگر به گورباچف می نویسند: «جناب آقای گورباچف، اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات، از شما می‏خواهم دربارۀ اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزشهای والا و جهان شمول اسلام است که می‏تواند وسیلۀ راحتی و نجات همۀ ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید. نگرش جدی به اسلام ممکن است شما را برای همیشه از مسئله افغانستان و مسائلی از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک می‏دانیم. با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوریهای شوروی، نشان دادید که دیگر اینگونه فکر نمی‏کنید که مذهب مخدر جامعه است. راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرتها چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است؟ آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است مخدر جامعه است؟ آری، مذهبی که وسیله شود تا سرمایه‏های مادی و معنوی کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، در اختیار ابرقدرتها و قدرتها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جدا است مخدر جامعه است. ولی این دیگر مذهب واقعی نیست؛ بلکه مذهبی است که مردم ما آن را «مذهب امریکایی» می‏نامند.»[4]

 

امام در نامه ای با موضوع تدوین تاریخ انقلاب اسلامی به قلم سیدحمید روحانی به هر دو اسلام اشاره می‏کنند و می‏ فرمایند: « شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه‏داری، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام امریکایی کردند. شما باید نشان دهید که در جمود حوزه‏های علمیۀ آن زمان که هر حرکتی را متهم به حرکت مارکسیستی و یاحرکت انگلیسی می‏کردند، تنی چند از عالمان دین باور دست در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.»[5]

 

چنانکه در پیامی در 30 ام شهریور 1357 خطاب به هنرمندان و خانواده های شهدا نیز هر دو اسلام را مجسم می‏نمایند: «تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهندۀ اسلام ناب محمدی ـ صلی اللّه‏ علیه و آله و سلم ـ اسلام ائمۀ هدی ـ علیهم السلام ـ اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگانِ تاریخِ تلخ و شرم آور محرومیتها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبندۀ سرمایه‏داری مدرن و کمونیسم خون‏آشام و نابود کنندۀ اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی درد، و در یک کلمه «اسلام امریکایی» باشد.»[6]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

[1] . آیت الله جوادی آملی، "بنیان مرصوص؛ امام خمینی در بیان و بنان"، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ اول ،1375ص 200. (عین تعبیر مؤلف چنین است: در هر هزار سال فقیهی چون امام راحل (قدس سره) جلوه می‏کند.)

 

 

 

[2] . پیام مرحوم حجت الاسلام سید احمد خمینی به مناسبت رحلت امام خمینی که در روز 14 خرداد سال 1368 از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش گردید.

 

 

 

[3] . صحیفه امام، ج 21، ص 8

 

 

 

[4] . صحیفه امام، ج 21، ص 220 و 221

 

 

 

[5] . صحیفه امام، ج 21، ص 240

 

 

 

[6] . صحیفه امام، ج 21، ص 145.

 

 

با سپاس و احترام فراوان

۰ نظر ۱۴ دی ۹۳ ، ۰۱:۰۹
امیرآرش فرخ