امیر آرش فرخ ، استدعا از غریبه
بنام بیتای مانا
سلام و عرض احترام خدمت دوست غریبه اما عزیزی که به من خیلی لطف دارن و نطرات بسیار سازنده ای در قسمت شخصی مطرح میکنند .
بدینوسیله ، با سکوتی فریادوش از اظهار نظر اون گرامی به ظاهر ناشناس ،از محبت شما قدر دانی میکنم و استدعا دارم نطراتتون رو که تا الان هم زحمت کشیدید در نوشتن آن ، بصورت خصوصی ارسال نفرمایید و در معرض دید عموم قرار دهید که منهم بتوانم در قسمت نظرات جواب محبتها و بعضا انتقادات شما رو تقدیم کنم .
ضمنا بد نیست به این موضوع اشاره کنم ، در خاکی و مهربان بودننم شکی ندارم!
حال آنکه اون دوست به ظاهر نا آشنا ، چه چیز را به سخره گرفتند را خدای مهربان میداند که شاهد اعمال و افکار ماست.
دلیل از کوره در رفتن من احقاق حقه ! چگونه کسی به خود اجازه میدهد در برابر یکسری مطلب که در نگاشتن آنها ، آخرین اطلاعات استخراج شده و در اختیار عزیزان قرار گرفته ،اینهمه بی معرفت وبی حرمتی کند ؟
بیدار نشستن من و نگاشتن این مطالب ، جوابی اینگونه بر خود میبیند !
آیا ای اشرف مخلوقات ! حق هم خونت را اینگونه میدهی ؟ همخونی که همه راعاشقانه دوست دارد و از همه به ناحق بد میبیند !
بنویس به ظاهر ناشناس ! انسانی که ترس در بیان جملات به شخصی دیگر در دل داشته باشد ، هر روز میمیرد ! روزی صد بار و همان روزی صد بار، برای تو و امثالت که سلاحی جز ترس ندارند و از روبرو شدن با واقعیات و بنده میترسند کافیست .
منهم این ترس را تجربه کردم اما سعی در غلبه بر تمام ترسهایم با عدم غرور و ساده زیستی دارم . همچون بزرگانی چون جناب دکتر تاجیک ، خلبان فرخ رو ، پدرم و تیمسار طلایی که با این بار علم ، افرادی افتاده اند اما بقدل آقای دکتر تاجیک "هنر حکومت نشدن را خوب آموختند " !
اکنون من نیز حکومت نمیشوم ! دیگر حکومت نمیشوم و در بیان واقعیات ، ترسی به خود راه نمیدهم چون بر خلاف افرادی چون شما که فقط خداشناسی را " شو " میکنید ، من روز به روز بیشتر عاشق بندگان یکرنگش میشوم آنها را میبوسم و در آغوش میکشم .
بید مجنون را الگو در افتادگی نموده ام .
من کارگر و خاک پای مردمم و چیزی نیستم و کاری نکردم جز مهربونی که بخوام از خود راضی باشم . اما در برابر انسان نماهایی چون ناشناس آشنا و از خود راضی و غره به خود ، سکوت و لبخند رو ترجیح میدم !
همان سکوت فریاد وش !
تقدیم با بیکرانی از دنیای تشکر
امیر آرش فرخ
نازنین مهربان ، بین منو تو هیچ فاصله ای نیست ! بین آفدیدگان خدا هیچ تفاوتی نیست ! در آغوش گرفتن غیرت تو افتخار منه ! این ماییم که با عمل تکبر و غرور ، برای خود تندیس میتراشیم و از بالا به همه مینگریم !بیا برادر ! من غروری ندارم و سرشار از عشق به تو ام! بیا و مرا در آغوش بگیر !!! بیا برادر ، بیا .